my prisoner
پارت ۴۰(اسمات هیونلیکس)
هیونجین: بیبی..خیلی نیازت دارم.
فلیکس اب دهنش رو قورت داد. هیونجین ، شلوار اون رو کامل در اورد. دوتا از انگشت هاش رو وارد سوراخ اون کرد تا اون رو اماده کنه. فلیکس، ناله ای از درد و لذت بیرون داد ، اما بعد از مدتی ، درد اون از بین رفت.
هیونجین، که حس کرد فلیکس اماده شده ، دیکش رو بیرون اورد و اونرو روی سوراخ فلیکس تنظیم کرد.
با یه حرکت دیکش رو واردش کرد که باعث
ث شد فلیکس، ناله ی بلندی بیرون بده. چند دقیقه تکون نخورد تا اون عادت کنه. بعد از مدتی ، شروع به تلمبه زدن کرد. درد فلیکس کمتر میشد و جاش رو به لذت میداد. فلیکس، جلوی دهنش رو گرفت تا ناله های بلندش بیرون نره.
هیونجین، احساس کرد که داره نزدیک میشه برای همین سرعتش رو بیشتر کرد. با این کارش ، فلیکس هم نزدیک و نزدیک تر میشد که در اخر ، هردو باهم کام شدن و ناله ای کردن. هیونجین نفس نفس میزد و به فلیکسی که میلرزید و عرق کرده بود نگاه میکرد. اروم از داخلش بیرون اورد و کنارش دراز کشید. موهای اون رو نوازش کرد و بوسه ای روی گونه اون گذاشت.
هیونجین: امشب عالی بودی بیبی..خوب بخوابی.
فلیکس، لبخندی زد و از شدت خستگی همون موقع خوابش برد و بعد از مدتی ، هیونجین هم چشماش رو بست و به خواب رفت.
.
.
.
صبح روز بعد
ویو سونگمین
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم. ساعت ۶ صبح بود. از جام بلند شدم و چشمام رو مالیدم. به سمت دسشویی رفتم و دست و صورتم رو شستم. یک دست کت شلوار از کمد بیرون اوردم و پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم. همینطور که داشتم به سمت اتاق بنگچان میرفتم ، با شخصی برخوردم.
بنگچان: هی خوبی؟
سونگمین: ر-ر-رئیس؟
بنگچان: آه امروز زود پاشدم..فلیکس و هیونجین رو ندیدی؟
سری به معنی منفی تکون دادم.
بنگچان: امیدوارم اون هیونجین کاری نکرده باشه..بیا بریم.
دستم رو گرفت و باهم به سمت اتاق هیونجین رفتیم. برعکس همیشه امروز اروم تر راه میرفت. وقتی دستم رو گرفته بود ، تپش قلب داشتم و ذوق زده بودم. نا خودآگاه لبخندی زدم که فکر کنم اون هم متوجه سد اما چیزی نگفت.
به اتاق هیونجین رسیدیم. بنگچان ، در زد و منتظر بود کسی در رو باز کنه. هیونجین، با حالتی خواب آلود در رو باز کرد.
هیونجین: هوم؟
بنگچان: فلیکس اونجاست؟
هیونجین: اوهوم
بنگچان ، آهی کشید و گفت
بنگچان: امیدوارم دیشب اذیتش نکرده باشی..بیدارش کن و بعد بیاین تو سالن غذا خوری..اون هرزه به زودی بیدار میشه.
هیونجین: بیبی..خیلی نیازت دارم.
فلیکس اب دهنش رو قورت داد. هیونجین ، شلوار اون رو کامل در اورد. دوتا از انگشت هاش رو وارد سوراخ اون کرد تا اون رو اماده کنه. فلیکس، ناله ای از درد و لذت بیرون داد ، اما بعد از مدتی ، درد اون از بین رفت.
هیونجین، که حس کرد فلیکس اماده شده ، دیکش رو بیرون اورد و اونرو روی سوراخ فلیکس تنظیم کرد.
با یه حرکت دیکش رو واردش کرد که باعث
ث شد فلیکس، ناله ی بلندی بیرون بده. چند دقیقه تکون نخورد تا اون عادت کنه. بعد از مدتی ، شروع به تلمبه زدن کرد. درد فلیکس کمتر میشد و جاش رو به لذت میداد. فلیکس، جلوی دهنش رو گرفت تا ناله های بلندش بیرون نره.
هیونجین، احساس کرد که داره نزدیک میشه برای همین سرعتش رو بیشتر کرد. با این کارش ، فلیکس هم نزدیک و نزدیک تر میشد که در اخر ، هردو باهم کام شدن و ناله ای کردن. هیونجین نفس نفس میزد و به فلیکسی که میلرزید و عرق کرده بود نگاه میکرد. اروم از داخلش بیرون اورد و کنارش دراز کشید. موهای اون رو نوازش کرد و بوسه ای روی گونه اون گذاشت.
هیونجین: امشب عالی بودی بیبی..خوب بخوابی.
فلیکس، لبخندی زد و از شدت خستگی همون موقع خوابش برد و بعد از مدتی ، هیونجین هم چشماش رو بست و به خواب رفت.
.
.
.
صبح روز بعد
ویو سونگمین
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم. ساعت ۶ صبح بود. از جام بلند شدم و چشمام رو مالیدم. به سمت دسشویی رفتم و دست و صورتم رو شستم. یک دست کت شلوار از کمد بیرون اوردم و پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم. همینطور که داشتم به سمت اتاق بنگچان میرفتم ، با شخصی برخوردم.
بنگچان: هی خوبی؟
سونگمین: ر-ر-رئیس؟
بنگچان: آه امروز زود پاشدم..فلیکس و هیونجین رو ندیدی؟
سری به معنی منفی تکون دادم.
بنگچان: امیدوارم اون هیونجین کاری نکرده باشه..بیا بریم.
دستم رو گرفت و باهم به سمت اتاق هیونجین رفتیم. برعکس همیشه امروز اروم تر راه میرفت. وقتی دستم رو گرفته بود ، تپش قلب داشتم و ذوق زده بودم. نا خودآگاه لبخندی زدم که فکر کنم اون هم متوجه سد اما چیزی نگفت.
به اتاق هیونجین رسیدیم. بنگچان ، در زد و منتظر بود کسی در رو باز کنه. هیونجین، با حالتی خواب آلود در رو باز کرد.
هیونجین: هوم؟
بنگچان: فلیکس اونجاست؟
هیونجین: اوهوم
بنگچان ، آهی کشید و گفت
بنگچان: امیدوارم دیشب اذیتش نکرده باشی..بیدارش کن و بعد بیاین تو سالن غذا خوری..اون هرزه به زودی بیدار میشه.
- ۲۵.۶k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط